سعید شاگردی از مکتب رهبر کبیر انقلای اسلامی در آن زمان درگیریها و جریانات انقلاب اسلامی ایران ، سعید هم همچون جوانان دیگر این سرزمین گوش بفرمان امام خمینی (ره) بود وقتی دیپلم گرفت به خانواده اش گفت تا شاه در این مملکت هست من دانشگاه نمی روم هر موقع انقلاب پیروز شد ادامه تحصیل خواهم داد و به کشورء خدمت می کنم .
صاحب کار محسن مردی مومن و متدین بود او را به کارهای مذهبی رفتن و به جبهه و شرکت در فعالیت های مساجد و داهپیمایی ها تشویق می کرد پس از مدتی تصمیم گرفت به سربازی برود او بعد از گذراندن ۳ ماه آموزشی سرانجام راه جدید را در رسیدن به معبود و معشوق خویش آغاز کرد
حسین در خانواده ایی متدین دیده به جهان گشود در دامن مادری پاک از سلاله ی حضرت زهرا سلام الله علیها و محبت پدری عاشق و دوستدار و ذاکر اهل بیت (ع) رشد کرد و به جوانی رسید . جوانی با ایمان، امین و درستگار بود
محمد فرزند ارشد خانواده بود . محمد عشق را از دامان پاک مادر و ایثار را از محبت پدر آموخت . محمد تحصیلاتش را با اخذ دیپلم به پایان رسانید و آماده ی خدمت سربازی شد .محمد اعزامی از نیروی زمینی ارتش برای انجام خدمت مقدس سربازی به جبهه رفت
شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسین، کارمند اداره برق بود و مادرش،صدیقه بیگم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هفدهم تیر ۱۳۶۶، در زبیدات توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در گلزار شهدا تهران واقع در بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۷۹ واقع است.
حسین بچه ی یکی از محله های افسریه بود . بچه ی محجوب و کم حرفی بود. خانواده اش یک خانواده معمولی بودند. مادرش حسین را با عشق به ائمه ی اطهارع بزرگ کرده بود حسين هر سال که بزرگتر میشد شور حسینی در دلش بیشتر شعله ور میشد تا اینکه دفاع مقدس شروع شد.